
روی چشام میذاشتمت
دشنه شدی به جون من
گفتی نمیشناسمت
آخ چه بهونه گیر شدی!
من که نمیشه باورم
گفتی هوای عشق تو
دیگه پریده از سرم
مگه نخواستی جون بدم
این دل و این دشنه ی تو
تموم کن این وصیتو
بذار بشم خراب تو
به آبروی دل قسم
تن به قضا داده منم
ببخش که با حقارتم
حوصلتو سر میبرم
ببخش که ساده میشکنم
تو دستای نازک باد
آخه همیشه باختنو
جز تو کسی یادم نداد
:: موضوعات مرتبط:
عاشقانه ,
,
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4